من همانم که مرا فاصله ها دزدیدند روح آزاد مراغافله ها دزدیدند به بهاران که رسیدم رخ گلها پژ مرد پر پرواز مر ا چلچله ها دزدیدند دست خونین غمی ثانیه هایم را کشت شهر آرام مرا ولوله ها دزدیدند دربیابان بلا راه جنون می رفتم حُسنِ لیلای مرا قافله ها دزدیدند زندگی مشق شب ودرس حساب من بود خط قرمز زده شد باطله هادزدیدند دیدن ماه رخت مسئله ی عارف بود روح عرفانی آن مسئله ها دزدیدند کج که شد راه دلی سوی بتی درخانه واجباتش همه را نافله ها دزدیدند زمزم عشق جواب دل هاجردادند عشق را از قدم هروله هادزدیدند رنگ خوب رخ تو مشغله ی شاعربود رنگ از چهره ی آن مشغله ها دزدیدند بس که دزدان دغل کار قهاری بودند نام تو از دل واز شاکله ها دزدیدند
نظرات شما عزیزان:
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید Archivesاسفند 1393آبان 1393 تير 1393 ارديبهشت 1393 آبان 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 مهر 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 بهمن 1390 آبان 1390 مهر 1390 AuthorsمینامحمودیLinks
حسین بستام
LinkDump
کیت اگزوز ریموت دار برقی کاربران آنلاين:
بازدیدها :
|